دانلود آهنگ جان عشاق از محمدرضا شجریان
دوش مي آمد و رخساره بر افروخته بود
دوش مي آمد و رخساره بر افروخته بود
تا کجا باز دل غم زده اي سوخته بود
رسم عاشق کشي و شيوه شهر آشوبي
جامه اي بود که بر قامت او دوخته بود
گر چه مي گفت که زارت بکشم، مي ديدم
که نهانش نظري با من دلسوخته بود
جان عشاق سپند رخ خود مي دانست
جان عشاق سپند رخ خود مي دانست
وآتش چهره بدين کار برافروخته بود
گرچه مي گفت که زارت بکشم، مي ديدم
گرچه مي گفت که زارت بکشم، مي ديدم
که نهانش نظري با من دلسوخته بود
دل بسي خون به کف آورد ولي ديده بريخت
دل بسي خون به کف آورد ولي ديده بريخت
اله اله که تلف کرد و که اندوخته بود
کفر زلفش ره دين مي زد و آن سنگين دل
کفر زلفش ره دين مي زد و آن سنگين دل
در پي اش مشعلي از چهره بر افروخته بود
يار مفروش به دنيا که بسي سود نکرد
آنکه يوسف به زر ناسره بفروخته بود
گفت و خوش گفت: برو خرقه بسوزان حافظ، حافظ
يارب اين قلب شناسي ز که آموخته بود، ز که آموخته بود