دانلود آهنگ جام تهی از محمد اصفهانی
همه می پرسند :
چیست در زمزمه مبهم آب ؟
چیست در همهمه دلکش برگ ؟
چیست در بازی آن ابر سپید ، روی این آبی آرام بلند ، که تو را می برد این گونه به ژرفای خیال ؟
چیست در خلوت خاموش کبوترها ؟
چیست در کوشش بی حاصل موج ؟
چیست در خنده جام ؟
که تو چندین ساعت ، مات و مبهوت به آن می نگری ؟
نه به ابر ،
نه به آب ،
نه به برگ ،
نه به این آبی آرام بلند ،
نه به این خلوت خاموش کبوترها ،
نه به این آتش سوزنده که لغزیده به جام ،
من به این جمله نمی اندیشم .
من ، مناجات درختان را هنگام سحر ،
رقص عطر گل یخ را با باد ،
نفس پاک شقایق را در سینه کوه ،
صحبت چلچله ها را با صبح ،
نبض پاینده هستی را در گندمزار ،
گردش رنگ و طراوت را در گونه گل ،
همه را میشنوم ، می بینم ،
من به این جمله نمی اندیشم ،
من به تو می اندیشم
ای سرا پا همه خوبی ،
تک و تنها به تو می اندیشم .
همه وقت
همه جا
من به هر حال که باشم
به تو می اندیشم.
تو بدان این را ، تنها تو بدان ،
تو بیا ،
تو بمان با من ، تنها تو بمان ،
جای مهتاب به تاریکی شبها تو بتاب ،
من فدای تو ، به جای همه گلها تو بخند ،
اینک این من که به پای تو در افتادم باز ،
ریسمانی کن از آن موی دراز ،
تو بگیر ، تو ببند ،
تو بخواه ،
پاسخ چلچله ها را ، تو بگو ،
قصه ابر و هوا را ، تو بخوان ،
تو بمان با من ، تنها تو بمان
در دل ساغر هستی تو بجوش
من همین یک نفس از جرعه جانم باقیست
آخرین جرعه این جام تهی را تو بنوش